خوبم... باور کنید...!

اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام

نبودنها را شمرده ام...

این روزها که میگذرد خالی ام...

خالی از خشم،نفرت،دلتنگی ...و حتی از عشق...

خالی ام از احساس...!

چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم

رفتنت را سکوت کردم

انتظار بازگشتت را سکوت کردم

حالا آمدنت را هم سکوت می کنم

داشتنت را هم...!

می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !

از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “

فهمیدم پای ” او ” در میان است...!

به بودن ها زود عادت کن...

و به نبودن ها زود...

آدم ها به نبودن بیشتر عادت دارند...!

نه...تو دروغگو نیستی

من حواسم پرت است!

گفته بودی دوستم داری بی اندازه

خوب که فکر می کنم

تازه می فهمم که “بی اندازه” یعنی چه...!

آدم ها لالت می کنند

بعد هی می پرسند...

چرا حرف نمی زنی

این خنده دار ترین نمایشنامه ی دنیاست...!

لعنت به همه قانون های دنیا

که در آن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد...!

تکلیفم روشن شد...

خاموش میشوم شیرینم...

فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم...!

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده

امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ

و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم

و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست .

و غمــت سـهم ِ مــن...!

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی...!

سرد است اما سرما نمیخورم

تو نگران نباش…

کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را گرفته است...!

به تو که فکر می کنم

بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم در عشق تو...

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …افسوس...!

تمام قندهای دلم را آب کردم برای تو

تویی که چاییت را همیشه تلخ میخوردی...!

ساکت نيستم...

لبهايم هم نسوخته است...

تنها...تمام ِ من... تاول زده...

از آشي که نخورده ام...!!!

باید بدجنس باشی...تا عاشقت باشن...

باید خیانت كنی...تا دیوونه ات باشن...

باید دروغ بگی...تا همیشه تو فكرت باشن...

باید هی رنگ عوض كنی...!

در زیر باران ...



به درخواست چتر هم ... جواب رد میدهم ...



می‌خواهم ... "تنهاییم" را ... به رخ این هوای دو نفره بکشم ...!

چوپان قصه ما دروغگو نبود.....

او تنها بود و از فراق تنهايي فرياد گرگ سر مي داد...

اما افسوس كسي تنهايي او را درك نكرد و همه در پي گرگ بودند...

و در اين ميان فقط گرگ فهميد كه چوپان تنهاست...!

پنجره ها کلافه اند

از سنگینی ِ نگاه ِ منتظرم


اگر نمی آیی،


این قدر پنجره ها را زجر ندهم


چشم هایم به جهنم !!!

اين روز ها جاي خالي تو را با عروسكي پر مي كنم.

همانند توست:مرا دوست ندارد ، احساس ندارد

اما هر چه هست دل شكستن بلد نيست...!